سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

مهر خوبان

مهرخوبان دل من از همه بی پروا برد

رخ شطرنج نبرد،آنچه رخ زیبا برد

تو مپندار که مجنون سر خود مجنون شد

از سمک تا به سهایش کشش لیلا برد

من به سر چشمه خورشید نه خود بردم ره

ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد

من خس بی سروپایم که به سیل افتادم

او که می رفت مرا هم به دل دریا برد

جان سهباز کجابود؟مگر دست که بود؟

که به یک جلوه دل و دین همه یک جا برد

خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود،که دراین بزم بگردید و دل شیدا برد

همه یاران به سر راه تو بودیم ولی،رم روی تو، مرا دید و زِ من یغما برد

همه دلباخته بودیم و هراسان ز غمت

همه راه پشت سر انداخت ومرا تنها برد.

 




تاریخ : شنبه 95/4/5 | 1:35 عصر | نویسنده : اسراء | نظر

  • paper | آنکولوژی | اخبار وب